در ماهتاب اسفند

شوقی شیار می زند
این کشتزار آیش را
در ماهتاب اسفند
یار صبور همسفر سال اضطراب
_در کشتزار مهتاب_
بذر ترانه می پاشد.
شب در سکوت می گذرد از پل
و نام پونۀ صحرایی
یک لحظه می نشیند
در ذهن جویبار
یاد شکوفه های شکفتن
_ در باغ بامدادی_
بر شاخ و برگ برهنه.
گل در دهان خار.
ای یار ، یار ، یار
دل در صدف نهان شده انگار
بر دامن بهار
شوقی شیار می زند
این کشتزار آیش را
در ماهتاب اسفند.
+ نوشته شده در شنبه یکم خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۲ ق.ظ توسط سیل سرشک
|