غزل شمارهٔ ۴۷ مرا چگونه نباشد حضور عیش و فراغ
مرا چگونه نباشد حضور عیش و فراغ
که زخم بر سر زخم است و داغ بر سر داغ
مرا چنان که منم بینی و نگوئی هیچ
از این تغافل جانسوز سخت داغم داغ
اگر جگر جگر و دل دلم خورد، شاید
که پیش آن گل رعنا، یکی است بلبل و زاغ
ملاف هیچ بر عاشقانش از خورشید
به آفتاب پرستان چه دم زنی ز چراغ
نسیم وصل پریشان و بیدماغم کرد
نساخت گلخنیان را هوای گلشن داغ
کسش نیافت نشان آنکه از تو یافت نشان
کسش نیافت سراغ آنکه از تو یافت سراغ
دگر به سان رضی عاشقی نخواهی یافت
بگردی ار همه ویرانهٔ جهان به چراغ
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم تیر ۱۳۹۷ ساعت ۹ ق.ظ توسط سیل سرشک
|