طرحهای زمستانی
۱
چرک مردگیِ پُرجوش و جنجالِ کلاغان و
سپیدیِ درازگوی برف...
تهسُفرۀ تکانیده به مرزِ کَرت
تنها حادثه است.
مردِ پُشتِ دریچۀ زردتاب
به خورجینِ کنارِ در مینگرد.
جهان
اندوهگن
رها شده با خویش.
و در آن سوی نهالستانِ عریان
هیچ چیز از واقعه سخنی نمیگوید.
۲
آسمان
بیگذر از شفق
به تاریکی درنشست.
دودِ رقیق
از در و درزِ بام
بوی تپاله میپراکَنَد.
کنارِ چراغِ کلبه
نقلی ناشنیده میگوید بوتۀ زرد و سُرخِ سَربند
و در تَویلۀ تاریک
هنوز از گُردۀ یابوی خسته
بخار بر میخیزد.
+ نوشته شده در یکشنبه هفتم مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۱ ق.ظ توسط سیل سرشک
|