غزل شمارهٔ ۲۴۱ تا تو در حسن و جمال افزودهای
تا تو در حسن و جمال افزودهای
دل ز دست عالمی بربودهای
در جهان این شور و غوغا از چه خاست؟
گر جمال خود به کس ننمودهای
گوی در میدان حسن افکندهای
نیکوان را چاکری فرمودهای
پرده از چهره زمانی دور کن
کآفتابی را به گل اندودهای
چون نباشم من سگ درگاه تو؟
چون بدین نام خوشم بستودهای
در جهان بیهوده میجستم تو را
خود تو در جان عراقی بودهای
+ نوشته شده در جمعه دوم شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۵ ب.ظ توسط سیل سرشک
|