غم
   اینجا نه
           که آنجاست
دل
   امّا
     در سرمای این سیاه‌خانه می‌تپد.
 
در این غُربتِ ناشاد
یأسی‌ است اشتیاق
که در فراسوهای طاقت می‌گذرد.
 
بادامِ بی‌مغزی می‌شکنیم
                               یادِ دیاران را
و تلخای دوزخ
در هر رگِمان می‌گذرد.