عکس می گیرم
از ضربات شعری
که بر من فرود آوردی
عکس می گیرم
از صبحی برفی در ملائی که تو تیربارانم کرده ای
عکس می گیرم
…از صدای تو،
لبخندت،
شکستن آوازم
و نشان می دهم
به کسی که شعر مرا می خواند
و باریکه ئی از ابر
در حیرت لبخندش موج می زند
هی شاخه های بریده ام !
که در آفتاب زمستانی آه می کشید
حضور پر شکایت ما
درخشش شاخه هایی است
که در آسمان تابستانی برق می زند
و برای دیدن مان ناگزیر است باغبان
سر به جانب آسمان چرخاند