غزل شمارهٔ ۸۹ بیش از این بد عهد و پیمانی مکن
بیش از این بد عهد و پیمانی مکن
با سبک روحان گران جانی مکن
زلف کافر کیش را برهم مزن
قصد بنیاد مسلمانی مکن
غمزه را گو خون مشتاقان مریز
ملک از آن توست ویرانی مکن
با ضعیفان هرچه در گنجد مگو
با اسیران هرچه بتوانی مکن
بیش از این جور و جفا و سرکشی
حال مسکینان چو می دانی مکن
گر کنی با دیگران جور و جفا
با عبیدالله زاکانی مکن
از وصالت چون ببوسی قانع است
بوسه پیشش آر و پیشانی مكن
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۰ ق.ظ توسط سیل سرشک
|