غزل ۳۱۸ امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس
امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس
عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس
پستان یار در خم گیسوی تاب دار
چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس
یک شب که دوست فتنۀ خفته است زینهار
بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس
تا نشنوی ز مسجد آدینه بانگ صبح
یا از در سرای اتابک غریو کوس
لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن به گفتۀ بیهودۀ خروس
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۴ ب.ظ توسط سیل سرشک
|