ای سرودِ دریاها! در ساحلِ خشمناکِ سکوتِ من موجی بزن
ستارۀ ترانه‌یی برافروز
در بُهتِ مغمومِ خونِ من ای سرودِ دریاها!
 

 
سه نوید، سه برادری،
بر فرازِ
مون‌واله‌ری‌ین واژگون گردید
و آن هر سه
من بودم.
 
سیزده قربانی، سیزده هرکول
بر درگاهِ معبدِ یونان خاکستر شد
و آن هر سیزده
من بودم.
 
سیصدهزار دست، سیصدهزار خدا
در تپه‌های قصرِ خدایان، در حلقه‌های زنجیر یکی شد
و آن هر سیصدهزار
منم!
 

 
آه! من سه نوید، سه برادری،
من سیزده قربانی، سیزده هرکول بوده‌ام
و من اکنون
عقدۀ ناگشودنیِ سیصدهزار دستم...
 
ای سرودِ دریاها!
بگذار در ساحلِ خشمناکِ غریوِ تو موجی زنم
و به‌سانِ مرواریدِ یکی صدف
کلمه‌یی در قالبِ تو باشم
ای سرودِ دریاها!